خلاصه داستان: طوبی، مادر خانواده، در حالی که فرزندانش را برای رفتن به جشن عروسی خواهرزادهاش آماده کرده و آنها را به دست برادرش میسپارد تا به مراسم ببرد، خودش تنها نزد همسر جانباز قطع نخاعیاش میثم میماند. او در این شب خاص، با آخرین لحظات زندگی میثم روبرو میشود و اتفاقاتی برایش رخ میدهد که عمق فداکاری و عشق او را به تصویر میکشد...
خلاصه داستان: قصهٔ انسانها در هم تنیده میشود تا قطعات گمشدهٔ پازل زندگی پارسا، جوان 30 سالهای که بعد از مرگ پدرش دچار شرایط روحی نامساعدی شده، پیدا شود. او ناخواسته وارد کار مسافرکشی میشود و در مسیر خود با مسافران مختلفی روبرو میگردد که هر یک داستانی دارند. این تقابل با افراد گوناگون جامعه باعث میشود که او کمکم از انزوا خارج شده و به زندگی با امید بیشتری نگاه کند، با این امید که گاهی باید «دربست» برسی به انتهای راه، شاید انتهای این راه شروع قصهای باشد نه پایان تمام قصهها...
خلاصه داستان: عبدالسلام، مهاجر افغان، به همراه دخترش مرونا در یک کارگاه مشغول کار و زندگی است. مرونا عاشق صابر، یکی از کارگران کارگاه، میشود. زمانی که مرونا قصد رفتن از ایران را دارد، صابر بالأخره موضوع عشقشان را با عبدالسلام در میان میگذارد، اما با مخالفت شدید او مواجه میشود. در پایان، صابر و مرونا در کانتینر کهنه همیشگیشان قرار میگذارند تا چارهای پیدا کنند، اما ناگهان متوجه میشوند که کانتینر در حال پرس شدن است و سرنوشتی تلخ در انتظار آنهاست...
خلاصه داستان: شایان، وکیل مدافعی که در اکثر پروندههای قضایی پیروز است و اوج موفقیت را تجربه میکند، قصد دارد در آخرین پروندهاش موضوع را پیچیدهتر کرده تا منافع بیشتری به دست آورد. اما با ورود رؤیا که به عقد موقت شایان درآمده و افشای راز زندگی مخفیاش، اتفاقاتی در زندگی خصوصی او میافتد که شایان را دچار دوگانگی کرده و اعتبار کار و زندگیاش را در مرز فروپاشی قرار میدهد. او در موقعیتی مشابه پروندهای که روی آن کار میکند، قرار میگیرد...
خلاصه داستان: داستان این مجموعه طنز ۱۵۱۲ روز پس از اتفاقات سریال شاهگوش رقم میخورد. سرباز وظیفه خنجری که در کلانتری ۱۰۰ ملت خدمت میکرد، عاشق دختری به نام الیزابت میشود. زمانی که سگ الیزابت به نام لوسی توسط پلیس توقیف میشود، خنجری اشتباهاً سگ دیگری را به جای لوسی از کلانتری خارج کرده و به الیزابت میدهد. الیزابت از بلاهت خنجری برآشفته شده و او را ترک میکند. حالا پس از ۱۵۱۲ روز، خنجری کارتن خواب شده و همچنان در پارک منتظر بازگشت الیزابت است. زندگی او با پیدا شدن صاحب اصلی سگی که اشتباهاً از کلانتری خارج کرده بود، یعنی خانم طالبی، زنی سالخورده و متمول، دچار تحولات عظیمی میشود. این زن به دلیل نیاز به عمل پیوند مغز استخوان و گروه خونی خاص، درمییابد که خنجری بهترین گزینه برای این پیوند است و همین موضوع، زندگی هردو را دستخوش اتفاقات طنز و سرنوشتساز میکند...
خلاصه داستان: فیلم لامپ 100، داستان خانوادهای است که درگیر شدن پدر خانواده در دام اعتیاد و چندین بار اقدام ناموفق برای ترک آن، منجر به اتفاقات ناگواری برایشان میشود، اما جشن تولد پسرش میتواند نقطه عطفی برای شروعی تازه باشد...
خلاصه داستان: بردو، پسر نوجوان یتیمی که پس از فوت پدر به همراه مادر و برادر کوچکش در روستایی دورافتاده زندگی میکند، برای وصول طلب پدرش نزد نصیر میرود. نصیر به او میگوید پولی ندارد مگر اینکه بردو بستهای را نزد ستار ببرد. بردو راهی میشود اما در بین راه توسط پلیس دستگیر میگردد و این اتفاق او را وارد ماجراهای پیچیدهای میکند...
خلاصه داستان: فیلم بغض داستان تلخ مهاجرت، عشق و نفرت است که در دو روایت از زندگی حامد و ژاله، دو جوان از نسل سوم مهاجران ایرانی، به تصویر کشیده میشود. روایت اول به آغاز رابطه عاشقانه آنها میپردازد. روایت دوم هشت ساعت سرنوشتساز زندگی آنها را در آخرین ساعات حضورشان در استانبول دنبال میکند، زمانی که آنها دست به سرقتی از مغازه عموی حامد میزنند و با عواقب آن روبرو میشوند...
خلاصه داستان: در دنیایی که همه عاشق پول، خانه و ماشین شما میشوند، ناگهان کسی پیدا میشود که عاشق خود شماست! فیلم «پول و پارتی» داستان دختر و پسری جوان است که هر دو برای هم نقش بازی میکنند و سعی در فریب یکدیگر دارند، با این گمان که ازدواج با دیگری، آنها را به پول و خوشبختی میرساند، اما مسیر داستان آنها را به سمت عشق و عاشقیهای فراموش شده هدایت میکند.
خلاصه داستان: نعیم پس از ۱۵ سال از زندان آزاد میشود و به دیدار دخترش ساحل میرود. اما در جریان سفر به شمال، ساحل ربوده میشود. نعیم که از تلاش پلیس خشنود نیست، مجبور میشود که به همراه دوستان قدیمیاش رضا و صدرا، خود وارد ماجرا شده و عاملان ربوده شدن دخترش را پیدا کند. این سریال روایتگر معمایی پیچیده و تلاشی پدرانه برای عدالت است...