خلاصه داستان: فیلم سیاه باز درباره چند جوان است که بعد از اینکه در زندگی شخصیشان دچار مشکلات متعددی میشوند، به جای اینکه با تصمیمات درست سعی در حل این مشکلات داشته باشند، نقشهای خطرناک میکشند که منجر به اتفاقاتی ناگوار میشود. این فیلم موضوع شخصی را دنبال میکند که در زمینه رمز ارز بیت کوین فعالیت دارد و ناخواسته درگیر ماجراهایی میشود که زندگیاش را تغییر میدهد.
خلاصه داستان: پیرمردی باربر که قصد خرید سیمکارت و تلفن همراه را دارد، ناخواسته سیمکارت خاموش سالیان گذشته رئیس جمهور را خریداری میکند. از همان شب، مزاحمتهای مردمی شروع میشود و هر کسی مشکل خود را با این پیرمرد مطرح میکند. این اتفاقات زندگی او را به کلی تغییر میدهد و او را با چالشهای فراوانی روبرو میسازد...
خلاصه داستان: این فیلم قصه بی بی سلیمه، مامای پیر و محبوب روستای تازه آباد است که بالاخره پس از سالها انتظار نوبت سفرش به خانه خدا فرا رسیده، بی بی در حال خداحافظی و حلالیت طلبی از اهالی ده است که خبر می رسد اجازه سفر ندارد...
خلاصه داستان: شیرین دختر جوانی از خانوادهای سنتی با پدری سختگیر به نام حاج ابراهیم سرپولکی است. او با کمک مادر و داییاش اجازه مییابد در آژانس هواپیمایی داییاش مشغول به کار شود. در همانجا با دیوید هاوارد، مردی آمریکایی، آشنا میشود که مجذوب چهره ایرانی و سنتی شیرین میشود. مخالفتهای خانوادگی، تعصبات فرهنگی، و رقیبان عشقی، مسیر این رابطه را پر چالش میکنند، اما در نهایت با تغییراتی که دیوید برای سازگاری با فرهنگ ایرانی میپذیرد، داستان به پایانی شیرین میرسد.
خلاصه داستان: برخی از سلبریتی های مشهور ایرانی به هر نحوی باید یکدیگر را بخندانند اما چالش اصلی این است که نخندند. فصل اول سیامک انصاری داور این برنامه و فصل دوم (طبقه بیست و یک) احسان علیخانی داور این برنامه است و کوچکترین لبخند را با دوربین ها شکار میکند.
خلاصه داستان: سه رزمندهی سابق به نامهای علی، صدرا و رحیم پس از سالها دوباره به هم میپیوندند؛ صدرا برای درمان به لندن میرود و علی و رحیم در قالب تیم ملی تکواندو راهی این کشور میشوند. ماجراهای مسابقه، درگیری اخلاقی با ورزشکار اسرائیلی و مسائل سیاسی - شخصی، داستانی مهیج و پرپیام را رقم میزند.
خلاصه داستان: «جانسخت» روایتگر دوستانی است که برای حفظ همدلی و کنار هم ماندن، از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. اما بحرانی در راه است که آرامش روزهای خوششان را دگرگون میکند…
خلاصه داستان: داستان درباره آقای مشکین مشکات، پیرمردی ثروتمند و ۹۰ ساله است که بدون وارث واقعی قرار است فوت کند. دو شخصیت اصلی، ارسلان و هدایت، تلاش میکنند با جعل هویت، خود را بهعنوان وراث مشکات معرفی کنند...