خلاصه داستان: احمد عزیزی، سرپرست بخش تعمیرات پالایشگاه آبادان، در حال آماده شدن برای مراسم خواستگاری دخترش سمیرا است. در همان روز، دختر دیگرش، ستاره، قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی دوست دانشگاهیاش را دارد که با مخالفت شدید پدرش روبرو میشود. ستاره تصمیم میگیرد صبح بدون اجازه خانواده با هواپیما به تهران برود و ظهر برگردد، اما در بازگشت به دلیل کنسل شدن پرواز با مشکلاتی مواجه میشود. ستاره نزد عمهاش فرزانه میرود و در آنجا اتفاقاتی رخ میدهد که بحثهای عمیقی را میان اعضای خانواده ایجاد میکند و روابط آنها را به چالش میکشد...
خلاصه داستان: طوبی، مادر خانواده، در حالی که فرزندانش را برای رفتن به جشن عروسی خواهرزادهاش آماده کرده و آنها را به دست برادرش میسپارد تا به مراسم ببرد، خودش تنها نزد همسر جانباز قطع نخاعیاش میثم میماند. او در این شب خاص، با آخرین لحظات زندگی میثم روبرو میشود و اتفاقاتی برایش رخ میدهد که عمق فداکاری و عشق او را به تصویر میکشد...
خلاصه داستان: قصهٔ انسانها در هم تنیده میشود تا قطعات گمشدهٔ پازل زندگی پارسا، جوان 30 سالهای که بعد از مرگ پدرش دچار شرایط روحی نامساعدی شده، پیدا شود. او ناخواسته وارد کار مسافرکشی میشود و در مسیر خود با مسافران مختلفی روبرو میگردد که هر یک داستانی دارند. این تقابل با افراد گوناگون جامعه باعث میشود که او کمکم از انزوا خارج شده و به زندگی با امید بیشتری نگاه کند، با این امید که گاهی باید «دربست» برسی به انتهای راه، شاید انتهای این راه شروع قصهای باشد نه پایان تمام قصهها...
خلاصه داستان: عبدالسلام، مهاجر افغان، به همراه دخترش مرونا در یک کارگاه مشغول کار و زندگی است. مرونا عاشق صابر، یکی از کارگران کارگاه، میشود. زمانی که مرونا قصد رفتن از ایران را دارد، صابر بالأخره موضوع عشقشان را با عبدالسلام در میان میگذارد، اما با مخالفت شدید او مواجه میشود. در پایان، صابر و مرونا در کانتینر کهنه همیشگیشان قرار میگذارند تا چارهای پیدا کنند، اما ناگهان متوجه میشوند که کانتینر در حال پرس شدن است و سرنوشتی تلخ در انتظار آنهاست...
خلاصه داستان: شایان، وکیل مدافعی که در اکثر پروندههای قضایی پیروز است و اوج موفقیت را تجربه میکند، قصد دارد در آخرین پروندهاش موضوع را پیچیدهتر کرده تا منافع بیشتری به دست آورد. اما با ورود رؤیا که به عقد موقت شایان درآمده و افشای راز زندگی مخفیاش، اتفاقاتی در زندگی خصوصی او میافتد که شایان را دچار دوگانگی کرده و اعتبار کار و زندگیاش را در مرز فروپاشی قرار میدهد. او در موقعیتی مشابه پروندهای که روی آن کار میکند، قرار میگیرد...
خلاصه داستان: ماری، دختر جوانی که پس از چند ماه از زندان آزاد شده است، تمام تلاش خود را میکند تا نامزدش، سهیل، را پیدا کرده و از بحران زندگیاش رها شود. او برای این کار به یاشار، دوست سهیل، مراجعه میکند و از او کمک میخواهد. اما طولی نمیکشد که ماری درمییابد سهیل در شرف ازدواج با دختر دیگری است و این حقیقت او را وارد مرحله جدیدی از چالشها و دغدغههای عاطفی میکند...
خلاصه داستان: فیلم لامپ 100، داستان خانوادهای است که درگیر شدن پدر خانواده در دام اعتیاد و چندین بار اقدام ناموفق برای ترک آن، منجر به اتفاقات ناگواری برایشان میشود، اما جشن تولد پسرش میتواند نقطه عطفی برای شروعی تازه باشد...
خلاصه داستان: بردو، پسر نوجوان یتیمی که پس از فوت پدر به همراه مادر و برادر کوچکش در روستایی دورافتاده زندگی میکند، برای وصول طلب پدرش نزد نصیر میرود. نصیر به او میگوید پولی ندارد مگر اینکه بردو بستهای را نزد ستار ببرد. بردو راهی میشود اما در بین راه توسط پلیس دستگیر میگردد و این اتفاق او را وارد ماجراهای پیچیدهای میکند...
خلاصه داستان: فیلم فیتیله و ماه پیشونی داستان ستاره کهکشانی است، او مربی مهدکودک است و داستانی درباره ماه پیشونی که دزدیده شده است، برای بچهها تعریف میکند، بچهها داستان را جدی میگیرند و از عمو فیتیلهایها کمک میخواهند تا او را آزاد کنند، اما در خیابان مشکلی مشابه برای عمو فیتیلهایها پیش میآید و باید آن را حل کنند...
خلاصه داستان: حامد آبان، عکاس حرفهای مطبوعات، پس از خواندن کتابی درباره فنگشویی، چنان تحت تأثیر پاکیزگی محیط زیست قرار میگیرد که لباس نارنجی پاکبانان را بر تن کرده و به عنوان «نارنجی پوش لیسانسه» به شهرت میرسد. اما این اعتبار و محبوبیت، زندگی خصوصی و خانوادگی او را با چالشهای عاطفی تند و ناگهانی روبرو میکند؛ به خصوص زمانی که همسرش، نهال، از خارج از کشور بازمیگردد.