خلاصه داستان: اکرم، دختر نوجوانی که در خانوادهای فقیر زندگی میکند، پس از مرگ پدرش مسئولیت نگهداری از خانواده را بر عهده میگیرد. او با چالشهایی از جمله فقر، تهدید صاحبخانه، و مشکلات اجتماعی روبهرو است و تلاش میکند راهی برای بقای خانواده پیدا کند...
خلاصه داستان: گیتا، مادر متین، پس از حادثهای که برای پسرش رخ میدهد، با دلبستگیها و واقعیتهای تازهای در زندگی مواجه میشود و تلاش میکند با این تغییرات کنار بیاید...
خلاصه داستان: امیر و خاطره، در سالروز آشناییشان، تصمیم میگیرند با جا زدن خود بهجای افراد مختلف، شهر را کاوش کنند. اما این شیطنتها نتایج غیرمنتظرهای به دنبال دارد...
خلاصه داستان: در مراسم عروسی یک اتفاق ناگهانی باعث کشته شدن پدر خانواده میشود. یکی از اعضای خانواده مقتول به دنبال این است که بر هر شکل قصاص انجام شود و بخش دیگری از اعضای خانواده در برابر این خواسته مقاومت میکنند. کشمکش میان این دو گروه باعث شکل گیری شرایطی میشود که همه را درگیر میکند...
خلاصه داستان: داستان مردی را روایت میکند که در برقراری ارتباط با آدمها دچار مشکل است و در عوض تعامل بسیار خوبی با حیوانات دارد. او سالها دور از ایران زندگی کرده و حالا که بازگشته احساس میکند هیچیک از مردم را نمیشناسد...
خلاصه داستان: آقای ناصر ایزدی و خانم ایزدی توسط یکی از نمایندگان آژانس گردشگری به برزیل دعوت شدند. آنجلا (زن برزیلی) ناصر را بهعنوان نامزد سابق خود اشتباه فهمیده است و این موضوع، رویدادی چالش برانگیز برای سفر آنها است...
خلاصه داستان: رعنا و عماد زن و شوهری جوان هستند که در حال اجرای تئاتری بر اساس نمایشنامه مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر میباشند. آنها به علت نشست زمین مجبور میشوند خانه خود را ترک کنند و به اصرار یکی از دوستانشان بنام بابک به خانهای اسباب کشی میکنند که قبلاً زنی بدنام بنام آهو در آن ساکن بوده است…
خلاصه داستان: سمیه، کوچکترین دختر یک خانواده فقیر، در حال ازدواج است و ترس بر تک تک اعضای خانواده در مورد چگونگی غلبه بر مشکلات پس از رفتن او غالب شده است...