خلاصه داستان: علی پس از سالها دوری از خانواده، تصمیم میگیرد واقعیت زندگیاش را برای نامزدش مهتاب آشکار کند. این بازگشت به خانه، با درگیریهای عاطفی و تنشهای خانوادگی همراه میشود و رازهای گذشته علی را آشکار میکند...
خلاصه داستان: چهار کودک به همراه پدر و مادربزرگ خود، در رویاهای کودکانه و واقعیتهای زندگی دهه ۵۰ ایران زندگی میکنند. این داستان ساده و تأثیرگذار، دنیای کودکان را با دغدغههای بزرگسالان گره میزند...
خلاصه داستان: سیمین میخواهد به همراه همسرش نادر و دخترشان ترمه از ایران مهاجرت کند، اما نادر به دلیل مراقبت از پدرش که مبتلا به آلزایمر است، مخالفت میکند. این اختلافات منجر به درخواست طلاق از سوی سیمین میشود، اما ماجرا با ورود راضیه، مراقب پدر نادر، به چالشهای اخلاقی و قضایی پیچیدهتری کشیده میشود...
خلاصه داستان: علی، دانشجوی پزشکی ایرانی، به همکلاسی خود کاریشما علاقهمند میشود. در حالی که خانواده کاریشما او را به ازدواج با مردی ثروتمند مجبور میکنند، علی تلاش میکند با حمایتهایش عشق را به زندگی کاریشما بازگرداند...
خلاصه داستان: اکرم، دختر نوجوانی که در خانوادهای فقیر زندگی میکند، پس از مرگ پدرش مسئولیت نگهداری از خانواده را بر عهده میگیرد. او با چالشهایی از جمله فقر، تهدید صاحبخانه، و مشکلات اجتماعی روبهرو است و تلاش میکند راهی برای بقای خانواده پیدا کند...
خلاصه داستان: گیتا، مادر متین، پس از حادثهای که برای پسرش رخ میدهد، با دلبستگیها و واقعیتهای تازهای در زندگی مواجه میشود و تلاش میکند با این تغییرات کنار بیاید...
خلاصه داستان: امیر و خاطره، در سالروز آشناییشان، تصمیم میگیرند با جا زدن خود بهجای افراد مختلف، شهر را کاوش کنند. اما این شیطنتها نتایج غیرمنتظرهای به دنبال دارد...
خلاصه داستان: در مراسم عروسی یک اتفاق ناگهانی باعث کشته شدن پدر خانواده میشود. یکی از اعضای خانواده مقتول به دنبال این است که بر هر شکل قصاص انجام شود و بخش دیگری از اعضای خانواده در برابر این خواسته مقاومت میکنند. کشمکش میان این دو گروه باعث شکل گیری شرایطی میشود که همه را درگیر میکند...
خلاصه داستان: داستان مردی را روایت میکند که در برقراری ارتباط با آدمها دچار مشکل است و در عوض تعامل بسیار خوبی با حیوانات دارد. او سالها دور از ایران زندگی کرده و حالا که بازگشته احساس میکند هیچیک از مردم را نمیشناسد...
خلاصه داستان: آقای ناصر ایزدی و خانم ایزدی توسط یکی از نمایندگان آژانس گردشگری به برزیل دعوت شدند. آنجلا (زن برزیلی) ناصر را بهعنوان نامزد سابق خود اشتباه فهمیده است و این موضوع، رویدادی چالش برانگیز برای سفر آنها است...